رستگاری در شاوشنگ

ساخت وبلاگ

خطر  لورفتن.....اگر فیلم را ندیده اید،وقصد دیدنش را دارید

از خیر این نوشته بگذرید

**********

رستگاری در شاوشنگ رو دیدم...البته به زبان اصلی...فیلم جالبی بود با موضوعات متنوعی برای اندیشیدن..اول از همه زندان.....واقعا چه جورهایی است زندان؟ آیا هدفی که برای آن تعریف شده محقق می شود؟ یعنی کسی که وارد آن می شود،انسان مفیدی  برای جامعه،بیرون می آید؟ یا با توجه به فشارهای زندانبانان، رفتار خصومت آمیز گروه های مختلف زندانیان،فشار تنهایی و نا امیدی،احساس طرد و زنده به گوری....اگر از اعتیاد،تجاوز سایرزندانیان،و یاس و روانپریشی،نپوسد،بعد از اتمام زندان فرد مفیدی خواهد بود؟  نکته دیگر اینکه آیا یک زن،یک عشق،یک رابطه یا ازدواج،یک سرمایه گذاری معنوی یا مادی یادهردو ارزش این را دارد که انسان دست به قتل بزند؟ و باقی عمرش را در چنان جای مخوفی بگذراند؟ نکته سوم عدالت است و اینکه آیا هیچ دادگاه بشری هست که بتواند حقیقت ناب را درباره یک واقعه دریابد؟ و یا تعداد بیشماری گناهکار آزاد و بیگناه زندانی داریم؟.نکته چهارم دوستی است.دوست همیشه و هرجایی بهترین سرمایه ای است که انسان می تواند داشته باشد.نکته پنجم امید است....امید و باز هم امید که برمی‌گردد به روحیه مقاوم و شخصیت خلل ناپذیر یک فرد.وقتی کتاب انسان در جستجوی معنی را می خواندم بیشتر از هرچیز،روحیه دکتر فرانکل برایم جالب بود.یک دکتر روانشناس مرفه،به ناگاه شغل و زندگیش را از دست بدهد،زن و فرزندانش اعدام شوند و خودش  تک و تنها در یک بازداشتگاه مخوف هرروز،سخت ترین بیگاری ها را بکند،کمترین غذا را بخورد  بدترین رفتارهای غیر انسانی را تحمل کند و نه تنها نشکند،کم نیاورد و فرو نریزد،که روشی نوین در رشته خودش ابداع کند و به کمک آن هم خودش وهم بسیاری از هم بندهایش را  سرپا و با امید نگه دارد تا با پایان طوفان زندگی نوینی را شروع کنند...و به همین ترتیب، بیست سال تونل کندن قهرمان داستان با یک ابزار بسیار کوچک واسباب بازی، نا امید نشدنش و واندادن شاید بزرگترین درس این فیلم بود
و آخرين مطلب،  سینه خیز رفتن  اندی در یک کانال فاضل آب صدمتری، برای رسیدن به آزادی، تاثیرگذارترین  مطلب فیلم بود...هرچیزی بهایی دارد و علاوه برآن شروط خاص خودش را..بیست سال راز نگه داشتن،با صبر ایوب تونل کندن و آثارش را معدوم کردن،در برابر همه مشکلات،ناملایمات و تحقیر توهین وسوی استفاده‌هاتاب آوردن،یک طرف
سینه خیز رفتن در فاضلاب و منجلاب متعفن آخر کار یک طرف.....شاید این بزرگترین درس فیلم باشد،که تا حاضر نباشی هر خفتی را برای رسیدن به والاترین و مقدس ترین چیز زندگیت،بپذیری،....لیاقت داشتن آن را هم نخواهی داشت

بیست و یک سال گذشت.......
ما را در سایت بیست و یک سال گذشت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abrovan بازدید : 90 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 14:10